-
دیوانگی
جمعه 23 تیر 1391 15:03
روزهایی هست که دیوانه میشوم بی هوا فریاد میزنم که هیییییییییییی فلانی میدانی دوستت دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ انگار نمی فهمد.... گاهی هم هوای فریاد ندارم گوشه ای کز می کنم و با خودم زمزمه می کنم دوستم دارد....دوستم ندارد....دوستم دارد....دوستم ندارد.... انگار دخیل های آرزویم را محکم نبسته ام باید بروم...باید بروم محکمشان...
-
یاد آوری
یکشنبه 29 آبان 1390 10:58
فقط اومدم یاد آور خورم باشم از همه اونایی که حالم و پرسیدن ممنون خوبم ولی دیگه جالی نمونده برای نوشتن!!!!!! ببخشید اگه سر نمیزنم
-
جنگ سخت
دوشنبه 12 اردیبهشت 1390 22:28
دست هایی در امتداد باد در جنگی سخت، برای چیدن خوشه انگوری سرخ به هم چنگ میزنند. انگور به زمین افتاد.. . پ.ن:ببخشید که کسی رو خبر نکردم در اولین فرصت این کار و انجام میدم پ.ن:ببخشید که کم آپ میکنم به خدا کلی امتحان دارم. مواظب خوبیاتون باشید
-
باران
جمعه 19 فروردین 1390 01:40
پنجره خانه باز بود و باد پرده ها را به پرواز در آورده بود قطرات باران پرده را لک کرده بودند. یکی از دو صندلی کنار شومینه با وجود مردی پر شده بود مرد آرام بود و به جای خالی کنارش خیره مانده بود. و انگشتانش را با ریتم یکنواختی به صندلی می کوبید. تنها صدای باران بود که در فضای بهت زده خانه می پیچید. مرد به گذشته رفت........
-
خدای سیاه و سفید...
پنجشنبه 28 بهمن 1389 20:19
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA من خدای سیاه و سفید نمی خواهم . من خدایی می خواهم که رنگ عشق داشته باشد. من خدای سیاه و سفید را دوست ندارم.من خدایی دوست دارم که هفت رنگ رنگین کمان باشد. خدای تو مال تو و خدای من هم مال من... خدای تو رنگ غضب دارد،اما خدای من طعم عسل.... خدای من راه راه نیست. اما خدای تو پر خط...
-
سیب و من و حوا
شنبه 23 بهمن 1389 23:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دیگر بودن و نبودنت را حس نمیکنم . این روزها با این که هستی انگار نیستی ... انگار میان انبوهی از دلمشغولی ها گم شده ای اما باور کن این دلمشغولی ها برای من نیست،فقط یرای توست! من که ساده به دیوار تکیه کرده ام تا حضور تو را ببینم...اما... اما انگار...
-
قاب شیشه ای
یکشنبه 17 بهمن 1389 16:40
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 دستاش و دور پاهاش حلقه کرده بود و به سکوت وهم آلود خیالش گوش می کرد. گاهی با خودش می خندید و گاهی شبنم اشکاش گلبرگ صورتش و خیس میکرد. وقتی به تنهایی غم انگیز خونه نگاه می کرد،یه قاب شیشه ای کهنه دید که هیچ رنگی نداشت.یهو بی دلیل دلش لرزید......
-
امروز
یکشنبه 10 بهمن 1389 21:43
امروز هیچ کار مفیدی نکردم. فقط یه عالمه خوابیدم با هر صدایی که میومد سرم وبیشتر تو بالش فرو میکردم البته اگر گرد گیری و جارو کشیدن و شستن ظرفا کار مفید نباشه. بعدشم اینکه ویندوز عوض کردم و یه کم کتاب خوندم که هیچی ازش سر در نیوردم تازه یه فیلمم به دستم رسیده بود که دیدمش و تموم شد. خیلی خوب بود الانم که منتظرم تا...
-
بــــــــــــــــودن یـــــا نبـــــــــــــودن!!!!
چهارشنبه 6 بهمن 1389 18:26
لب های ترک خورده من،تو عطش لبهای گرمت داره آتیش میگیره. دیگه دستام گرم نمیشن،بدون تو و عشقت دیگه دلیلی برای گرم شدن ندارن. قلبم از دوریت خیلی کم رنگ میزنه،بعضی وقتا دیگه حسش نمیکنم. اما.... اما وقتی تو هستی همه چیز یه جور دیگه است.... وقتی هستی لبهام دیگه ترک ندارن،تازه تازن... دستام دیگه سرد نیستن،گرمِ گرمن؛جوری که...
-
نی
یکشنبه 3 بهمن 1389 21:01
نشو از نی،نی نوای بی نواست بشنو از دل،دل حریم کبریاست نی بسوزد،خاک و خاکستر شود دل بسوزد،خانه دلبر شود.... پ.ن:دلم یه هویی خواست این و بنویسم خب مگه چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ بعدا نوشت:دوستای گلم منتظر معجزه باشید. مواظب خوبیاتون باشد.
-
داستان مجنون و خدا
پنجشنبه 30 دی 1389 22:41
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق,آن شب مست مستش کرده بود فارغ از چام الستش کرده بود گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای؟ خسته ام زین عشق,دل خونم مکن من که مجنونم,تو مجنونم مکن مردِ این بازیچهه دیگر نیستم این تو و لیلای تو,من نیستم گفت,ای دیوانه لیلایت منم در رگت,پیدا و پنهاهت...
-
انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...
پنجشنبه 30 دی 1389 00:21
انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ... شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی ! تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد! تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛ هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی،...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 دی 1389 12:30
دیگه حال و هوای نوشتن ندارم ... خونم داره از بین میره نمیدونم چی کار کنم فقط هراز گاهی سری به این خونه درب و داغون مبزنم که بگم مال منه. نمیدونم ..... حتی نگفتیم خداحافظ تو هم رفتی ، مثل همۀ قصه های تکراری زندگی من حالا تو فقط ، تکرار دوباره یک قصۀ کهنه هستی دیگر نه اصراری به ماندنت و نه انکار رفتنت.... هیچ چیزی در من...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 آبان 1389 22:23
امروزم یکی از اون روزای عجیب بود که آخرش حال و احوال کل روز و نابود می کنه. چرا/؟؟؟؟ خب چون طول روز و خوب می گذرونی اما شب که میشه یکی بهت میگه تمام آرزوهات و عشقت و فراموش کن و فکر کن که مرده و تو مجبور باشی برای حفظ زندگی جفتتون مجبور باشی که همه چیز وقبول کنی.... یعنی زندگی اجباری یه زندگی حال به هم زن... یعنی...
-
فکر
شنبه 15 آبان 1389 20:04
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 سلام دوستای گلم داشتم با خودم فکر می کردم هر کسی اطرافش و چه طوری میبینه ؟؟ اگر قرار بود همه از افکار هم دیگه آگاه باشن اونوقت چی پیش میومد؟؟؟؟؟؟؟؟ بازم می شد به این سادگی زندگی کرد بازم آدما به هم اعتماد میکردن؟ جایی واسه ابراز علاقه بود؟ اصلا ابراز عشق و دوست...
-
حال امروز من
دوشنبه 22 شهریور 1389 18:17
سلام امروز حالم بد نیستا ولی ظاهرا که دارم از سر درد میمیرم و اان توی کافی نت حالم خرابه و عرق سرد می کنم دیگه اگر خوبی بدی از ما دیدید حلال کنید راستی دوستای گللم که سر میزنید به من تبلیغ وبلاگ منم بکنید که من خودم اصلا وقت نمیکم آریایی عزیز آدرس وبلاگت و اشتباه نوشته بودی نتونستم بهت سر بزنم اینم یه داستان کوشولو...
-
...
پنجشنبه 11 شهریور 1389 18:45
تازگیا چیزی برای گفتن ندارم ولی حسابیی آرومم دلیلش و نمی دونم بعضی وقتا خیلی میرم تو فکر بعضی وقتام بی خیال از کل دنیا خوش می گذرونم امروز اولین حقوقم و گرفتم عالی بود ولی یه بدی که داره دلم نمیاد خرجش کنم خب دیگه اینم از روزگار منه
-
..
شنبه 6 شهریور 1389 17:43
مجدد سلام بعد از یه عالمه وقت اومدم میخوام کلی نغیرات جدید بدم منتظرم بمونید.
-
روز پدر مباررررررررررررررک
جمعه 4 تیر 1389 13:29
امروز روزخیلی قشنگیه اول ولادت حضرت علی رو به همه تبریک میگم بعدم روز پدر و به همه پدرای گل...خصوصا آقای پدر خودم راستی دوستای گلمم یادم نرفته روز مرد مبارک دوستای خوبم عشق من روز توام مبارک عزیزم این متنم که طبق معمول یه دست نوشته است تقدیم به پدر گلم: صدای گام های محکمی به گوش می رسد... در باز می ود و سایه ای تنومند...
-
اعتراااااااااااض
شنبه 15 خرداد 1389 15:25
دوستای گلم الان که دیدم نضرات هیچکدومت ثبت نشده اعصابم کاملا بهم ریخته بهتر بگم نظراتتون به طور ناگهانی پاک شده و من خیلی ناراحتم نمیدونم حالا چی کار کنم پ.ن :فکر کنم به جای تNیید اشتباهی دستم رفته رو حذف
-
مامان جونننن
چهارشنبه 12 خرداد 1389 10:05
سلام دوستای گلم امروز می خوام برای مامانم بنویسم کسی که تمام زندگیش و حروم ما کرده ... همین 30 دقیقه پیش که بیدار شدم داشتم یه خواب بد راجع بهش میدیدم... مامان من داره جوونیش و حروم می کنه که ما زندگی کنیم... امشب شب تولد حضرت فاطمه است و روز مادر ... دیشب برای مامان یه کتاب خریدم نمی دونم دوستش داشت یا نه ولی خُب...
-
یک قرار
جمعه 17 اردیبهشت 1389 18:21
امروز به دیدارش آمد ... نمیدانم آن همه شوق به یکباره به کدامین سو گریخت انگار که هیچ نبوده... این بار هم با سر در گمی گذشت ... هیچ یک نمیدانستند کجای جاده هستند و نمی دانستند از چه برای هم بگویند... تنها دلیل خنده شان کودکانی بودند که آن اطراف پرسه میزنند. در نگاه ها خستگی موج میزد. قراری پر از بی حوصلگی.قشنگ بود،ولی...
-
سلام
سهشنبه 14 اردیبهشت 1389 21:24
دوستای گلم مرسی از نظراتون آقا سعید نظر شما هم تایید شد... دلیل اشتباه بودنش اینه که وقتی : وقتی a به توان m و(a m ) به توان n رسیده و ، m,nعضو کسر ها هستند پس حتما باید a>0 باشد
-
ریاضی
دوشنبه 9 فروردین 1389 15:11
سلام دوستان من تو این پست ثابت کردو که -۱ با ۱ مساوی.... کی میتونه بگه این اثبات آیا مشکل داره یا نه؟؟؟؟ اگه داره کجاشه؟؟؟؟؟ برو ادامه مطلب تا فرمول و ببینی -۱=(-۱) ۲/۲ =(-۱) ۲*۱/۲ =((-۱) ۲ ) ۱/۲ =(۱) ۱/۲ =۱ */* نشانه ی کسر یادتون نره جواب بدید منتظرم
-
بهار
شنبه 29 اسفند 1388 15:21
دیگه جدی جدی بهار شد دوستای گلم امشب قرار یه فصل تازه رو شروع کنیم یادتون نره کینه ها رو فراموش کنید.... سر سفره ی هفت سین من و یادتون نره ها خیلی به دعاتون احتیاج دارم... راسستییییییییییییییی دعا کنید که کنکور دانشگاه سراسری تهران قبول شم که دیگه تنها شانسمه خیلی خخوشحالم ولی یه ناراحتی کوچولو دارم اونم اینه که...
-
عید
پنجشنبه 27 اسفند 1388 13:37
امروزه، برخی اقلام سفره هفت «سین» فراموش گشته و یا «سین»های آن در برخی خانواده جا به جا گشته است. مثلا گذاشتن «سرکه» نماد ترشی و «سماق» نماد... بدو برو ادامه مطلب بقیش و از دست نده تا بحال فکر کرده اید چرا هفتسین؟ چرا مثلا شش سین یا پنج سین نمیگذاریم و همه میکوشیم حتما تعداد سینهای مان را به هفت تا برسانیم؟ با...
-
SMS
چهارشنبه 26 اسفند 1388 20:04
پیام نوروز این است. دوست داشته باشید و زندگی کنید. زمان همیشه از ان شما نیست پس دوستت دارم بهترینم نوروز مبارک ========================== امیدوارم تو سال جدید موتور آرزو هات پنچر نشه ! عید ۸۹ مبارک ========================== باران عشق همیشه میبارد اما در نوروز قطرههای باران طلایی رنگند. از خدا می خواهم که همیشه زیر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفند 1388 10:58
واقعا آدم این همه نظرات و میبینه اشتیاق پیدا می کنه برای نوشتن ای خدا میبینیییییییی چه میشه کرد بد نیست اگر میای میخونید یه نظریم برا دلگرمی بنده بدید دوستان
-
درد و دل
یکشنبه 9 اسفند 1388 23:50
خدا جونم سلام... انقدر خرابم که فقط خوودت می تونی آرومم کنی...... هیچکس حرفم و نمی فهمه،هیچکس نمیدونه چی میگم!! فقط ظاهرم و میبینن خدایا من با هیچکس حرف نمی زنم تویی که میدونی تو دل من چه خبره... خیلی خستم دارم از خودم فرار می کنم نمی دونم می خوام چی کار کنم خدا جونم بهم بگو چی کار کنم ؟؟؟منم و یه دل که خیلی پر آدما...
-
تولد
چهارشنبه 5 اسفند 1388 20:13
امشب تولد یه دوست خوبه خیلی مهربونه.... امیدوارم ۱۰۰ سال زنده باشه و به همه ی آرزوهای قشنگش برسهههه می دونم که میای و این و می خونی ببخشید که نتونستم توی سایت برات تاپیک بزنم آخه سخت شده بلد نیستم ناراحتم که اون طوری که می خواستم نتونستم جواب زحماتت رو بدم ولی اشا الله جبران میکنم عزیزم!!!!!!! ۱۷ سالگیت مبارک دیگه پیر...